عليرضاعليرضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

بچه شير بابا

اولین ها

سلام هانی ببخشید که نتونستم چند روزی به وبلاگت سر بزنم ولی در عوض چندتا خبر خوش دارم تو توی اولین جشن عروسی که دعوت شدی (جشن علی عمو رضا١٩/٠٨/١٣٩١) برای اولین بار دریا رو دیدی و برای اولین بار در مورخه ٢١/٠٨/١٣٩١ ساعت ٦ بعد از ظهر غلط زدن رو یاد گرفتی در ضمن از همون روز عروسی به علت شکمو بودن شما تصمیم با مامان تصمیم گرفتیم غذای کمکی بهت بدیم البته یه (اولین) غم انگیز دیگه داری که توی همین مسافرت بود که اولین جدایی من از تو ومامانت بود چون من بعلت مشغله کاری مجبور شدم بر گردم مشهد و تو ومامان جون ساری موندید الان چهاروز وسه شبه که من تنهام وبایاد تو وعشق نازنینم روز و شبم سپری میشه دوستتون دارم ...
23 آبان 1391

بدون عنوان

سلام گل پسر دیروز از ذوق زیادی آدرس وبلاگتو به همه ی فامیل دادم که برات مطلب بنویسن کم کم باید به فکر یه کامیون مطلب باشم تازه عکسای خوشکلتو از لپ تاپ برداشتم تا پیوست کنم به وبلاگت تا اونایی که بهت محبت دارند مث مامان ارشیدا، بتونن عکس ماهتو ببینند.میبوسمت، بابا
7 آبان 1391

اولین مطلب به پسر گلم

سلام پسر گلم امروز مورخ 06/08/1391 اولین روزیه که این وبلاگو واست درست کردم تا حرفای دل من ومامانتو که الان نمیتونیم بهت بگیمو توش بنویسیم تا وقتی که انشااله بزرگ شدی خودت با چشمای قشنگت بخونی و ببینی که چقدر از اعماق قلبمون دوستت داریم.پسرم از روزی که بدنیا اومدی هر روزمون از روز قبل شیرین و شیرینتر شده وما این احساس قشنگ زندگیمونو مدیون وجود پر برکت توئیم وبخاطر بودنت از خدا ممنونیم.
6 آبان 1391
1